می افتند و جمله می شوند
انشای پاییز خواندنی است...
پی نوشت:
دلتنگم در ازدحام روزهای سرد و برگ ریزان پاییزی ...
می افتند و جمله می شوند
انشای پاییز خواندنی است...
پی نوشت:
دلتنگم در ازدحام روزهای سرد و برگ ریزان پاییزی ...
بزرگیش را ... سکوتش را ... عظمتش را ...
اُبهتش را ... تنهاییش را ...
حکمتش را ... صبرش را ... و ... و ...
بودنش عادتیست ، مثل نفس کشیدن !
خدا را میگویم ...
پی نوشت:
کاش به درجاتی برسم که تمام وجودم خدا شود ... و خواستن توانستن است ... پس من می توانم و می شود... بسم الله ...
نه به چتر نیازم است نه دست همراه.
خودم را در بغل میفشارم ...
تا تمنای بودن کسی...
پی نوشت:
این روزها فقط خودم خودم را درک می کنم نه هیچ کس و نه هیچ چیز...
که حتی در دل سنگ هم راهی برای عبور هست...
پی نوشت
بعد از هر سختی یک آسانی هست... ان مع العسر یسرا...
همراه مادربزرگ ها و پدربزرگ ها شدیم در روز جهانی سالمند تا با لبخندهاشان دنیایمان شاد و با دعاهایشان عاقبتمان به خیر شود
منیره غلامی توکلی