یادت میاد چه دورانی بوددد؟؟؟

یادش بخیر چه دورانی بود

اسباب بازی هاهمه یجور بود فقیر و ثروتمند هم نداشت

تفریحاتمون همه یکی بود...

البته منه بچه شهرستانی اینطوری فکر میکنم شاید شماهایی که تو کلان شهر ها بودید بازی های کودکیتون با ما فرق می کرده

وای یادش بخیر.لی لی،این اصطلاح شما تهرانی ها بود و ما شهرستانیا بهش می گفتیم خط بازی.

چه حالی داشت با شعار مار سیاه نیشش بزن ،انگشتر فیروزه خدا کنه بسوزه بازی رو انجام می دادیم

هیچ وقت علاقه ایی به عروسک و خاله خاله بازی نداشتم

یادش بخیر یه کامیون داشتم با سلیقه خودم اسپرتش کرده بودم.

مامانم جرات نمی کرد روکش کابینت عوض کنه همشو من با قیچی بریده بودمو برای کامیونم گلگیر های پشت لاستیک درست کرده بودم

با پونز های رنگی تزیینش کرده بودم

پشتشم نوشته بودم دریای غم مادر.

ما تو چه دورانی بزرگ شدیم خدایا؟؟؟!!

همه چیز بوی سادگی و مهر ومحبت می داد اما حالا چی

تجملات و .....

ما که اونطوری بزرگ شدیم این شدیم خدایا به فریاد بچه های الان برس که هرکدوم یه کامپیوتردارن و با باقی تفریحات سرگرم هستن.

خاطراتم زیاده ولی این همه حاشیه رفتم تا یه تشکر حسابی بکنم از همکاره عزیز و مهربان سرکار خانم توکلی که با یادآوری روز های بچگی ما رو خوشحال کرد.

حالا اصل قضیه رو داشته باشمدرک داشتن

چند روز پیش وقتی پشت سیستم محل کارم نشسته بودم چند تای دیگه ازهمکارای محترمه هم در حال بر گزاری اجلاس سران زنان متعهد بودند.

که ناگهان با صدای مهیب خانم توکلی که  من را مورد تهدید قرار دادن بر سرجایم میخکوب شد

ز... من تورو میکشمدعوا

بنگ بنگترسیدم

آخخخخخخخخخییییییییی تو دستش تفنگ بچه گی هاش بود قرمز رنگ بود.

اتاق پر شد از همهمه و شادی هرکس یجورایی یاد بچگی هاش افتاده بود.

خلاصه دستت درد نکنه توکلی تو همیشه خاصی(الکی)

اینجا هم براتون از اون عکسا گذاشتم ببینید

ولی خداییش اگه نظر نذاشتید سوسک بشید الهی.بلبلبلو