سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لینک دوستان
درباره
سرباز.گمنام

این وبلاگ دوباره فعالیت خود را از سر می گیرد. تا کور شود هر آنکس که نتواند دید...

جستجو
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
<

دریافت کد آهنگ خاک سرخ

ابر برچسب ها

               هر چیزی که در جهان وجود دارد ، حجاب دارد؛

               زمین با لایه ازن محافظت می شود

               شمشیرها با غلاف خود محافظت می شوند

               جوهر و مرکب اگر بدون محفظه باشند خشک می شوند

               سیب بدون پوست فاسد می شود

               موبایل ها با قاب های رنگارنگ محافظت می شوند

               زنان جواهرات زیبایی هستند که با چشم هایشان توصیف می شوند:

               و حجاب محافظت می کند از زیبایی آنها.







حجت الاسلام مهدی مولوی دوست در گفتگو با طنین یاس
خودشناسی کوتاه راهی برای رسیدن به خداشناسی و کسب مقام قرب الهی است
خداوند همیشه برای بندگان فراموش‌کاری که از او فاصله گرفته اند فرصت هایی را تعیین می کند تا با آگاهی کامل به سویش بازگردند. ماه رمضان از جمله این فرصت های مغتنم  از سوی خداوند است تا بندگان فراموشکار با بهره مندی کامل از فضایل و برکات آن بار دیگر در مسیر عبدی صالح قرار گیرند.
رمضان، ماه خودسازی و اصلاح نفس است، در این ماه انسان خالق و خلق را در کنار هم مورد توجه قرار داده و با محرومان و مستضعفان احساس همدردی کرده و در جهت رفع مشکلات جامعه تلاش می کند.
 رمضان یک ماه تمرین دعا و عبادت و خودسازی است تا روح و جان ما آمادگی رسیدن به قرب الهی و مقام رضای خداوندی را برای یک سال پیدا کند. از این رو نگاهی هر چند کوتاه به موضوع خودسازی در ماه رمضان از ضرویات جامعه اسلامی است.

ادامه مطلب...





دریای ژرف و شگرف که هرگز خشک و قله ای سرافرازکه هرگز خوار نمی شود
رمضان ماه خدا، ماه تولد یکی از بهترین بندگان خداست. تقویم رمضان المبارک سال سوم هجری یا به روایتی سال دوم بعد از هجرت زمانی که به نیمه رسید ماه وجود نخستین فرزند علی(ع) و فاطمه (س) بر تارک تاریخ درخشیدن گرفت. نام شریف او در تورات شبیر و در لغت عربی حسن است. کنیتش ابو محمد و به القابی چون سید،‌سبط،‌امین،حجت ،‌بر،‌نقی،‌زکی،‌مجتبی و زاهد معروف است. زیبا و شبیه ترین افراد به پیامبر بود در ذکاوت، بخشندگی،زهد و کرم سرآمد مردمان روزگار خود محسوب می شود.
حسن (ع) در آغوش پیامبر و در خانه وحی بزرگ شد. پیامبر در مورد ایشان به مسلمانان فرمود « این کودک،‌ریحانه من است و همانا این پسر من، ‌سید و بزرگوار است. امید می رود که حق تعالی به برکت او اصلاح کند بین دو گروه از مسلمانان را »
ادامه مطلب...









حالا از دستگاه فاصله بگیرید جالبه نه







            هر سال که می گذرد نمی دانم

            یک سال به عمرم اضافه می شود

            یا که یک سال از عمرم کم می شود...







خدایا!فاصله ات تامن... خودت گفتی که کوتاهه! از اینجا که من ایستادم... چقدر تا آسمون راهه؟








120.jpg

رد پاهایم را پاک می کنم

به کسی نگویید

من روزی در این دنیا بودم...

خدایا

می شود استعـــــفا دهم!؟

کم آورده ام...!!!







اومد پیشم حالش خیلی عجیب بود فهمیدم با بقیه فرق میکنه!
گفت: حاج آقا یه سوال دارم که خیلی جوابش برام مهمه
گفتم: اگه جوابشو بدونم خوشحال میشم بتونم کمکتون کنم
گفت: من رفتنی ام!
گفتم: یعنی چی؟
گفت: دارم میمیرم!
گفتم: دکتر دیگه ای.. خارج از کشور؟
گفت: نه همه اتفاق نظر دارن، گفتن خارج هم کاری نمیشه کرد!
گفتم: خدا کریمه، انشالله  که بهت سلامتی میده
با تعجب نگاه کرد و گفت: اگه من بمیرم خدا کریم نیست؟
فهمیدم آدم فهمیده ایه و نمیشه گول مالید سرش
گفتم: راست میگی، حالا سوالت چیه؟

گفت: من از وقتی فهمیدم دارم میمیرم خیلی ناراحت شدم از خونه بیرون نمیومدم، کارم شده بود تو اتاق موندن و غصه خوردن.. تا اینکه یه روز به خودم گفتم تا کی منتظر مرگ باشم!؟
خلاصه یه روز صبح از خونه زدم بیرون مثل همه شروع به کار کردم؛ اما با مردم فرق داشتم، چون من قرار بود برم و انگار این حال منو کسی نداشت، خیلی مهربون شدم، دیگه رفتارای غلط مردم خیلی اذیتم نمیکرد! با خودم میگفتم بذار دلشون خوش باشه که سر من کلاه گذاشتن.. آخه من رفتنی ام و اونا انگار نه!

سرتونو درد نیارم من کار میکردم؛ اما حرص نداشتم.. بین مردم بودم؛ اما بهشون ظلم نمیکردم و دوستشون داشتم..
ماشین عروس که میدیم از ته دل شاد میشدم و دعا میکردم.. گدا که میدیدم از ته دل غصه میخوردم و بدون اینکه حساب کتاب کنم کمک میکردم.. مثل پیر مردا برا همه جوونا آرزوی خوشبختی میکردم.. خلاصه اینکه این ماجرا منو آدم خوب و مهربانی کرد.
حالا سوالم اینه که من به خاطر مرگ خوب شدم و آیا خدا این خوب شدن و قبول میکنه؟

گفتم: بله، اونجور که یاد گرفتم و به نظرم میرسه آدما تا دم رفتن خوب شدنشون واسه خدا عزیزه
آرام آرام آرام خدا حافظی کرد و تشکر، داشت میرفت گفتم: راستی نگفتی چقدر وقت داری؟
گفت: معلوم نیست بین یک روز تا چند هزار روز!!
یه چرتکه انداختم دیدم منم تقریبا همین قدرا وقت دارم! با تعجب گفتم: مگه بیماریت چیه؟
گفت: بیمار نیستم!

هم کفرم داشت در میومد و هم از تعجب داشتم شاخ دار میشدم.. گفتم: پس چی؟
گفت: فهمیدم مردنیم، رفتم دکتر گفتم: میتونید کاری کنید که نمیرم؟ گفتن: نه! گفتم: خارج چی؟ و باز گفتند: نه!
خلاصه حاجی ما رفتنی هستیم کی اش فرقی داره مگه؟







هر وقت تصمیم میگیری که خوب باشی هر چی نا مرده سر راهت سبز میشه ,

همین که تصمیم بگیری نامرد باشی ، یهو یه گله آدم خوب پیدا میشه

 

ما آدمها همیشه صداهای بلند و میشنویم

پر رنگارو میبینیم

و کارهای سختو دوست داریم،

غافل از اینکه

خوبها اسون میان

بیرنگ میمونن

و

بیصدا میرن

 

بدتر? در کار ن?ست
همه چ?ز
رو به پا?ان است ،
عشق،
کار،
درس،
خواب،
عمر ..
ب?ا اسلحه مان را زم?ن بگذار?م
رو به خودمان
کم? بخند?م ..
کم? گر?ه کن?م ،
کم? زندگ? ،
کم? بم?ر?م ...







 

 

آنگاه که غرور کسی را له می کنی، آنگاه که کاخ آرزوهای کسی را ویران می کنی، آنگاه که شمع امید کسی را خاموش می کنی، آنگاه که بنده ای را نادیده می انگاری ، آنگاه که حتی گوشت را می بندی تا صدای خرد شدن غرورش را نشنوی، آنگاه که خدا را می بینی و بنده خدا را نادیده می گیری ، می خواهم بدانم،دستانت را بسوی کدام آسمان دراز می کنی تا برای خوشبختی خودت دعا کنی؟. بسوی کدام قبله نماز می گزاری ؟