سفارش تبلیغ
صبا ویژن
منوی اصلی
مطالب پیشین
آرشیو مطالب
لینک دوستان
درباره
سرباز.گمنام

این وبلاگ دوباره فعالیت خود را از سر می گیرد. تا کور شود هر آنکس که نتواند دید...

جستجو
صفحات مجزا
لوگوی دوستان
ابزار و قالب وبلاگ
کاربردی
<

دریافت کد آهنگ خاک سرخ

ابر برچسب ها

گفتگو با مادر جانباز شهید رمضانعلی سوئیزی

مرد کارزار ایثاری شگرف
31 شهریور سال 1382 درست شب شهادت امام موسی کاظم علیه السلام ، مصادف با شروع هفته دفاع مقدس "رمضانعلی سوئیزی" جانباز شیمایی و فرمانده بسیج مسجد جامع افسریه تهران بعد از گذران دوره سخت بیماری، عرصه خاکی را با تمام خوبی ها و قشنگی هایش برای ما اهل دنیا گذاشت خود آسمانی شد.  او  از میان هفت پسر برای گام نهادن در مسیر شهادت انتخاب شده بود.
شهید رمضانعلی که نه سال است به قافله دوستان شهیدش پیوسته ؛ علاوه بر خاطرات و شوخ طبعی های بسیاری که در اذهان خانواده به یادگار گذاشته است، صاحب دو پسر به نام های امید و امیر است که نگاه کردن به چشمان آن دو تسلای خاطر پدر بزرگ و مادربزرگ و عموهاست .
رمضانعلی ، هنوز صاحب عشق بانویی فداکار است ؛ مادری که تمام آرزوهای مادرشوهرش در این خواسته خلاصه می شود که ؛ فرزندانش بتوانند قدر زحمات او را دانسته و به بهترین صورت ممکن جبران کنند.
در آستانه شهریور ماه ، ماهی که او به همرزمان شهیدش پیوست ، شکرانه یک ماه روزه داریمان این است که بتوانیم در قالب واژه ها بر صفحه سفید کاغذ، یکبار دیگر مشق ایثار او را از زبان مادرش داشته باشیم و بدانیم چگونه باید بعد از شهدا زندگی کنیم .
ادامه مطلب...





با کمی تاخیر دوست خوبم رمضون جون عزیزم

"قلمت آنقدر مقدس است که خدواند به آن قسم می خورد، قدرخودت را بدان تو خبر نگاری ورسالت تو  گفتن حقیقت است ،حتی اگر نوشته هایت را پاره کنند حتی اگر حرف هایت را نشوند.

تو خبر نگاری و این رسالت توست تا بگویی تلخی هایی را که دیگران نمی بینند ، تا بگویی  درد های پیر زنی  را که سختی زندگی را با تو واگو می کند انگار که می داند گوش های تو همیشه شنوای رازهای مردم است.

تو می نویسی و برگ های نوشته هایت می شود خبر، خبری که گاهی اشک شوق می نشاند و گاهی اشگ یک اتفاق را بر گونه های مردم، مردمی  که از جنس تو اند و تو در میان آنها رشد می کنی و قلم می زنی.

مردم این وار ثان همیشگی حق به گردن تو ، جوهر انگیزش قلم تو هستندپس قدر خودت را بدان چون خداوند قلم تورا زبان بندگانی کرده است که حرف هایشان به جایی نمی رسد .








علیرضا مالمیر نویسنده طنین یاس
در جنگ نهروان هنگامی که حضرت علی(ع) از کنار کشتگان خوارج می گذشتند، فرمودند: وای به حال شما! آن که شما را فریب داد، به شما زیان رساند.
گروهی پرسیدند: چه کسی آنان را فریفت؟
امام(ع) در پاسخ فرمودند: شیطان گمراه کننده، و نفسی که به بدی فرمان می دهد آنان را به آرزوها مغرور ساخت و راه گناه را بر ایشان آماده کرد و به آنان وعده پیروزی داد و سرانجام به آتش جهنم گرفتارشان کرد. 
علل انحراف خوارج/حکمت 323نهج البلاغه

از دیر باز وجود مسئله انحرافات فکری مورد بحث و توجه قرار داشت. این مسئله مختص دوران معاصر نبوده،بلکه از خلقت ادم این موضوع خود باعث بوجود آمدن جریان های تاثیر گذار بر روند سیاسی و اجتماعی دوران های مختلف تاریخ بشر بوده است.
برای مثال کشتن "هابیل " به دست برادر خویش "قابیل" برای یک تصور و گمان اشتباه در مورد قبول واقع  افتادن قربانی نزد خداوند،خود سرآغاز یکی از انحرافات فکری توسط بشر در تاریخ بوده است.
از دیگر موارد می توان به جریان "گوساله سامری" در قوم بنی اسرائیل در زمان  حضرت موسی(ع) اشاره کرد که در زمان غیبت ایشان رخ داد.  در میان قوم بنی اسرائیل شخصی به نام "سامری " طی یک جریان از قبل طراحی شده با ساختن یک گوساله از جنس طلا و دعوت مردم این قوم به پرستش این تندیس طلائی موجب انحراف فکری  و عملی قوم بنی اسرائیل از راه بندگی و اطاعت پیامبر خدا را فراهم  کرد .
تاریخ صدر اسلام هم از این دست انحرافات بسیار به خود دیده است. پس از رحلت پیامبر بزرگ اسلام حضرت محمد(ص) بود که فصل تازه ای از انحراف عده ای مسلمان نما در مورد جانشینی ایشان به وجود آمد.
ایجاد شورای سقیفه برای انتصاب جانشین پیامبر، قرائت جدید از دین در بازه زمانی رحلت  ایشان تا زمان حکومت حضرت علی(ع) و جریانات پس از ان،بدعت های فکری "معاویه" در زمان حکومت حضرت علی(ع) به جهت تقابل مستقیم و غیر مستقیم با ایشان ،اعلام موجودیت گروه خوارج و از این دست جریانات که جزء نحله های انحرافی و بدعت در اصل دین به شمار می روند.
متاسفانه یکی ازظرفیت های معطل مانده تاریخ پژوهی در عصر حاضر کمرنگ بودن رویکرد نقادانه و تحلیل گرانه به جریان شناسی این انحرافات فکری و عملی به صورت دقیق و کارشناسانه است که باعث محجور ماندن این موضوع اساسی شده است. جای دارد دین پژوهان و مورخین نسبت به  شناخت جریان و آسیب شناسی این انحرافات و بدعت های فکری در مبانی دینی اقدامات شایسته ای انجام دهند و مرزبندی روشن و شفافی را در تفکیک عقاید باطل و آرای حقیقی ایجاد کنند.
خوارج مولود کج اندیشی و بدفهمی درقرائت سطحی از دین
از مهمترین و تاثیر گذارترین مکاتب و نحله های انحرافی در زمان حکومت حضرت علی(ع) می توان به جریان سیاسی و اجتماعی گروه بنیادگرای "خوارج" اشاره کرد. تاثیرگذار بدین جهت که پیروان این گروه منحرف ،‌ بیشترین تاثیر منفی را برجریان اسلام اصیل داشتند.
این گروه با اندیشه های دگم خود اسباب سقوط و به قهقهرا کشیده شدن بخش اعظم جامعه اسلامی را فراهم کردند. اندیشه های باطل و پوچی که نه فقط در ان روزگار بلکه در قرن های بعدی و در دوران معاصر ما در قامت گروه های تندرو (سلفی گری) بروز و ظهور کرده است .
"خوارج"به گروهی از مسلمان گفته می شود که پس از پیامبر و در دوره حکومت امیر مومنان پس از جنگ "صفین" و ماجرای "حکمیت "بوجود آمده و برنتیجه حکمیت که خودشان در شکل گیری آن نقش داشتند، معترض بوده و در مقابل حضرت علی(ع) صف آرایی کرده و به آشوب دست زدند.
پیامبر اکرم پیدایش آنها را که مشکل فکری داشتند؛ پیش بینی کرده بود. همچنین امیر مومنان علی(ع) جنگ و کشتن آنان را پس از خود منع فرمود."استاد مطهری "در مورد این گروه انحرافی می گوید: خوارج نه جزء مهاجرین بودند و نه انصار که پیامبر آنها را تربیت کرده باشند، بلکه انسان هایی بودند که هیچ تربیت اسلامی نداشتند.
مهمترین علت انحراف خوارج را می توان بی سوادی و کم فهمی آنها دانست زیرا به زعم باطل خود کوچکترین انحراف و گناه هر کسی را به خروج از دین و کفر تفسیر می کردند و به نقل از حضرت علی (ع) آنها بر اثر کجروی های خود به تدریج، تبدیل به تیرهای شیطان شده و شیطان توسط آنان اهداف خویش را عملی می ساخت.
این گروه به واسطه همین جمود فکری و کم عقلی و تعصب بیجا بود که فهم درستی از دین نداشتند وچون مردمی عوام بودند سخت بر همان چیزی که علم داشتند پافشاری می کردند و دین را همان چیزی می دانستند که خودشان درک می کردند(تفسیربه رای)حتی اگر ان موضوع با مبانی دین هم مخالف بود به خاطر تعصب خشک و بی‌جا به شدت از آن دفاع می کردند.
این گروه بنیادگرا اگرچه اسلام را پذیرفته و اعتقاد به دین خدا و قرآن داشتند ولی فاقد تربیت اسلامی بودند .خوب می دانیم! دین تنها عبادت ، خواندن نماز ،دعا و قرائت قرآن نیست ؛ بلکه اینها تنها وظیفه انسان درمقابل خداست. در واقع آنها فهم بسیار سطحی و قشری از دین داشته به ظواهر احکام اسلام سخت پای‌بند بودند و از طرفی فاقد معرفت ،بصیرت و تحلیل درستی از عباداتی بودند که به شکل افراطی آنرا انجام می دادند. اینان قادر به تفکیک میان ظاهر و باطن قرآن نبودند، لذا دچار انحراف شدند و با حضرت علی (ع)به مبارزه برخواستند.
خوارج در واقع ماهیت دین را نفهمیدند و در شناخت فهم آن اطلاعات کافی نداشته و به راه اشتباه رفتند . اینان عموم مسلمین را کافر و یا جزء خطاکاران می دانستند و ریختن خونشان را حلال شمرده و جنگ علیه مسلمانان را جهاد علیه کفار بدتر از "یهود ، نصاری و مجوس "می دانستند و اعتقاد داشتند که مسلمانان حقیقی تنها خودشان هستند.
عامل مهم دیگر که در انحراف آنان تاثیر داشت دگر گونی وضع اجتماعی پس از پیامبر و حاکمیت منحرف جامعه بود که نتوانست فهم درستی از دین به مسلمانان ارائه دهد و سنت و روش پیامبر و آیات قرآن را درست تبیین کند. برداشت آنان ازدین درست به برداشت های ناصواب و اجتهادهای خلفای پس از پیامبر برمی گشت.
خوارج تفکری مسموم که در جامعه اسلامی دست و پا می زند!
حضرت علی(ع) نسبت به اهداف این جماعت کوردل آگاهی کامل داشت و اعلام فرمودند:جنگ من با خوارج را رسول خدا (ص) مطرح فرمود،من جایگاه نبرد را، و تعداد کشتگان آنها را مى دانم ، و اندازه فراریان آنها را اطّلاع مى دهم .(الگوهاى رفتارى امام على (علیه السلام)، جلدپنجم/محمددشتی)
"عبدالرحمان بن ملجم " یکى از فراریان گروه خوارج بود که پس از جنگ "نهروان" به مکه رفت و در آن جا بر ضد حکومت حضرت على(ع) فعالیت مى کرد. خوارج در جنگ صفین جزو لشکریان حضرت على(ع) بودند و با معاویه مى جنگیدند. آنها کم کم مخالفتشان را با جنگ نشان دادند مسأله حکمیت را پدید آوردند. خوارج با این که طرفدار پایان جنگ بودند و خود عامل به وجود آمدن صلح با معاویه محسوب مى شدند اما پس از حکمیت و تعیین معاویه از طرف "عمر و عاص" و" ابوموسى اشعرى"به عنوان خلیفه با آن مخالفت کردند. آنان از حضرت على(ع) خواستند که دوباره با معاویه وارد جنگ شود؛ اما حضرت على(ع)به پیمانى که داده بود وفادار ماند و پیشنهاد خوارج را نپذیرفت. از این جا بود که خوارج به یک گروه معترض در برابر حکومت حضرت على(ع) مبدل شدند و جنگ نهروان را به وجود آوردند. در جنگ نهروان اغلب خوارج کشته شدند به جز تعداد اندکى از جمله "عبدالرحمان "که به مکه فرار کردند. این گروه به مرور زمان گسترش پیدا کرد و داراى مذهب فکرى و اعتقادى شد.
عامل عمده اى که ابن ملجم را وادار به شهادت حضرت على(ع)کرد، انحراف فکرى و اعتقادى او بود. چون خوارج، حضرت على(ع)را عامل نابسامانى هاى مسلمانان، جایز القتل مى دانستند که "ابن ملجم" جزو این گروه بود از این رو "عبدالرحمان "در مکه تصمیم به کشتن حضرت على(ع) گرفت و به همین منظور روانه کوفه، مرکز حکومت على(ع) شد.

 آنچه علاوه بر نا آگاهى و انحراف فکرى "ابن ملجم" او را به اجراى این تصمیم تشویق و ترغیب  پیشنهادات و تحریکات "قطام "بود. قطام دختر جوانی و زیبایی که با خوارج همفکر بود و در اثر تحریک او ؛ ابن ملجم برای به شهادت رسانیدن حضرت علی ع انگیزه بیشتری پیدا کرد .
و در کلام ارزشمند دیگر امیرمومنان علی(ع) از آینده خوارج و تداوم تفکر انحرافی این گروه صحبت کردند و فرمودند :
"کَلاّ واللّه اِنَّهُم نُطَف فى اَصلاب الرِّجالِ وَ قَراراتِ النِّساء، کُلّما نَجم مِنهُم قَرن قُطِعَ حَتّى یَکوُنُ الا خِرهُمُ لصُوصَا سَلاّبین" .(نه سوگند به خدا هرگز خوارج نابود نشده اند، آنها نطفه هائى در پشت مردان و رحم زنان باقى مى مانند امّا هرگاه سر برآوردند سرکوب مى شوند تا اینکه سرانجام به دزدى و راهزنى روى مى آورند.) .(الگوهاى رفتارى امام على (علیه السلام) ، جلدپنجم/محمددشتی)
آری و اینگونه بود که تفکر مسموم و انحرافی  خوارج - گروهی که به علت نداشتن بصیرت -  در مواجهه با مسائل و داشتن نگرش قشری به مبانی دینی اسلام ضربات مهلکی به پیکره دین وارد آوردند. درحالی که فکر می کردند موجبات رضایت خداوند را فراهم کرده اند؛ منجر به شهادت مردی شدند که فخر تمام کائنات بود.
مردی که ولادتش در کعبه و شهادتش در محراب مسجد بود. مردی که "جرج جرداق "مسیحی درموردش اینگونه می گوید :...فماذا علیک یادنیا لوحشدت قواک فاعطیت فی کل زمن علیا بفکره وقلبه ولسانه وذی فقاره...؟ ای دنیاتوراچه می شد که درهرزمان نیروهای خودت را جمع میکردی وبه ما یک علی تحویل میدادی،باهمان فکرعلی،قلب علی،ذوالفقارعلی،کمالات علی...
اری عدول از مسیر حق و ولایت منجر به منحرف شدن است. اگر در یک خط راست یک میلیمتر و یا کمتر تغییری ایجاد  ود در امتداد آن خط و ه رچه به پیش برود ده ها و حتی صدها متر انحراف از مسیر حاصل می شود.
اینک با گذشت  بیش از هزار سال از تاریخ اسلام، شاهد وجود نحله های منحرف اعتقادی خوارج در قامت تفکر وهابیت ،سلفی گری ،"القاعده "و "طالبانیسم "در دوران معاصر هستیم که با جمود فکری و بنیادگرائی محض و با تغییر مسیر اسلام اصیل تیشه به ریشه تفکرات اسلام ناب می زنند. به راستی که اینان سلف ناخلف همان خوارج و ابن ملجمی هستند که سحرگاه 21 رمضان سال 40 هجری با نیت قرب?ة الی الله! شمشیر کین بر فرق اسلام ناطق فرود آورده و برای خودشان بهشت را ضمانت می کنند.
آنجاست که بی بصیرتی ماوای شان و انقباض فکری روزیشان است که از دین جز پوست ظاهری هیچ نمی دانند و به خاطر نداشتن بصیرت بنده شیطان و آلت دست او شده، از بیرق حق و حقیقت دور و دورتر می شوند ؛ چه زیبا فرمود :«الا ولایحمل هذا العلم الا اهل البصر والصبر»







شیشه آسمان را شکسته‏اند، تا تبلور حضور حق را همگان دریافت کنند.
بر خوان آمرزش ایزدی همه را می‏طلبند و عذاب را پشت کوه‏های اغماض انداخته ‏اند.
پیامبر اکرم صلی‏ الله‏ علیه‏ و‏آله : «مَن أحیی لَیلَةَ القَدرِ حُوِّلَ عَنهُ العَذابُ اِلَی السِّنَةِ القابِلَة؛ هر کس شب قدر را احیا بدارد، تا سال آینده عذاب از او برداشته می‏شود».
به نامه‏ های «العفوِ» هر جنبده ‏ای، سیب معطّر بخشش تعارف می‏کنند؛
حتی به دستانی که چرک گناه، سیاهشان کرده و قلب‏هایی که تا حال از رحمت حق دور مانده.
ستارگان، تا صبح از گناه‏کاران نام‏نویسی می‏کنند؛ بشتابید که قلم عفو در دست خداوند می‏درخشد.
خردلی از کوه گناهاتان باقی نخواهد ماند؛ این سخن فخر دو عالم؛ محمد مصطفی صلی‏ ا لله ‏علیه‏ و‏آله است که «هر که از روی ایمان و برای رسیدن به ثواب الهی شب قدر را به عبادت بگذراند، گناهان گذشته‏ اش آمرزیده می‏شود».
شب قدر است












"شعری در مورد بانوان محجبه"



رخت ِ زیبای آسمانی را
خواهرم با غرور بر سر کن
نه خجالت بکش نه غمگین باش
چادرت ارزش است، باور کن


بوی ِ زهرا و مریم و هاجر
از پر ِ چادرت سرازیر است
بشکند آن قلم که بنویسد:
"دِمُدِه گشت و دست و پا گیر" است



توی بال ِ فرشته‌ها انگار
حفظ وقت ِ عبور می‌آیی
کوری ِ چشم‌های بی‌عفت
مثل یک کوه نور می‌آیی


حفظ و پوشیده در صدف انگار
ارزش و شأن خویش می‌دانی
با وقاری و مثل یک خورشید
پشت ِ یک ابر ِ تیره می‌مانی


خسته‌ای از تمام مردم شهر
از چه رو این‌قدر تو غم داری؟
نکند فکر این کنی شاید
چیزی از دیگران تو کم داری!


قدمت روی شهپر جبریل
هر زمانی که راه می‌آیی
در شب ِ چادرت تو می‌تابی
مثل یک قرص ِ ماه می‌آیی



سمت ِ جریان ِ آب‌ها رفتن
هنر ِ هر شناگری باشد
تو ولی باز استقامت کن
پیش ِ رو جای بهتری باشد


پر بکش سمت اوج می‌دانم
که خدا با تو است در همه‌جا
پر بزن چادرت تو را بال است
و بدان می‌برد تو را بالا



در زمانی که شأن و ارزش جز
به دماغ و لباس و ماشین نیست
توی چادر بمان و ثابت کن
ارزش واقعی زن این نیست







زندگی یعنی بخشش با رضایت خاطر در اوج قدرت

زندگی یعنی امیدواری با یک دنیا شهامت

زندگی یعنی غرق شدن در شیرینی لبخند یک کودک

زندگی یعنی تنهایی و کشف خدا

زندگی یعنی گم نکردن خود در بالاترین رتبه ها

زندگی یعنی شاد کردن دل ها حتی در کوتاه ترین فرصت ها

زندگی یعنی ایمان به حکمت مبهم پشت رویدادها

زندگی یعنی شکرگزاری ،حتی برای مشکلات ناخوانده

زندگی یعنی ایمان به خیر پنهان در تک تک اتفاقات جهان

زندگی یعنی کمک به دیگران با حداکثر توان

زندگی یعنی قدردانی از نعمت ها


زندگی یعنی حضور در دقیقه ها

زندگی یعنی یک لبخند از ته دل

زندگی یعنی عشق با تمام وجود

زندگی یعنی رشد با تمام توان

زندگی یعنی قدردانی از مهربانی ها

زندگی یعنی انعطاف در ناهمواری ها

زندگی یعنی لذت بردن از دقیقه ها

زندگی یعنی به ثمر رساندن توانایی واستعدادها

زندگی یعنی سرسختی برای عبور از ناخواسته ها

زندگی یعنی حفظ امید و داشتن رویا برای فردا

زندگی یعنی داشتن طرح و نقشه برای فتح آینده

زندگی یعنی درک لذت نزدیک بودن به خدا

زندگی یعنی درک لذت حضورش در تک تک ثانیه ها

زندگی یعنی مهربانی با همه بضاعت


زندگی یعنی به باد سپردن همه ترس ها در سایه همراهی مهربان حضور خدا

زندگی یعنی تلاش برای تحقق رویاها

زندگی یعنی حفظ امید در سخت ترین لحظه ها

زندگی یعنی آموختن درس های لازم از دشواری ها

زندگی یعنی کسب تجربه از گذشته ها

زندگی یعنی باور کنیم بی تکرار است

زندگی یعنی بدانیم آوردن دیروز به امروز محال است

زندگی یعنی قدر دانستن امروز ،قبل از آن که بگذرد

زندگی یعنی سعی در ساختن زیباترین خاطره ها

زندگی یعنی تلاش برای باقی گذاشتن بهترین اثر در یادها








ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .

بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،

و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...







ماندن، سنگ بودن است و رفتن، رود بودن .

بنگر که سنگ بودن به کجا می رسد جز خاک شدن ،

و رود بودن به کجا می رود جز دریا شدن ...







من خدایی دارم که در این نزدیکیست
نه در آن بالاها
مهربان خوب قشنگ
چهره اش نورانیست
گاه گاهی سخنی می گوید
با دل کوچک من
ساده تر از سخن ساده من
او مرا می فهمد
اومرا میخواند
نام او ذکر من است در غم ودر شادی
چون به غم مینگرم
آن زمان رقص کنان می خندم
که خدا یار من است
که خدا در همه جا یاد من است
او خداییست که مرا می خواهد .............








تصویر زنان ورزشکارمسلمان در قاب المپیک لندن تجلی یافت

امسال جهان شاهد بزرگترین رویداد بین المللی و بسیار مهم ورزشی یعنی "سی امین دوره رقابت های المپیک 2012 لندن " است. این مسابقات از 6 مرداد سال جاری اغاز شده و تا 22 مرداد ادامه خواهد داشت. رقابت های این دوره از بازی های المپیک 2012  لندن در حالی به کار خود ادامه می دهد که برای اولین بار در طول تاریخ المپیک برخی از کشورهای اسلامی  از جمله عربستان و قطر به زنان ورزشکار خود اجازه حضور در این رقابت ها را داده اند.
از طرفی؛ مسئولان کمیته های مختلف المپیک نیز که پیشتر زنان محجبه ورزشکار را  از گردونه مسابقات خارج و به آنها اجازه حضور نمی دادند، برای اولین بار این موانع را حذف کرده و به بانوان مسلمان به شرط انکه حجابشان بر روند مسابقه تاثیر نداشته و برای رقیب ایجاد خطر نکند! اجازه حضور دادند.

ادامه مطلب...